گستاخ گوی. [ گ ُ ] ( نف مرکب ) بی محاباگوی و بی صرفه گوی. ( آنندراج ) : از آن بوالفضولان گستاخ گوی وز آن بوالحکیمان دیوانه خوی.نظامی ( از آنندراج ).
( گستاخ گو ی ) ( صفت ) ۱ - گستاخ زبان.۲ - بیهوده گو : ازان بوالفضولان گستاخ گوی وزان بوالحگیمان دیوانه خوی ... ( نظامی )