گستاخ رو. [ گ ُ ] ( ص مرکب ) بیشرم. وقیح. پررو.در مجموعه مترادفات آمده : «بی حیائی و بی شرمی » و این معنی صحیح نیست و معنی گستاخ رویی است : بدان در هرکه بالاتر فروتر کسی کافکنده تر گستاخ روتر.
نظامی.
رجوع به گستاخ روی و گستاخ رویی شود. گستاخ رو. [ گ ُ رَ / رُو ] ( نف مرکب ) بیباک رو. آنکه در رفتار ملاحظه از چیزی نکند : گستاخ روان آن گذرگاه کردند درون آن حرم راه.
نظامی.
فرهنگ فارسی
آنکه در رفتار از چیزی ملاحظه نکند روند. بی باک : گستاخ روان آن گذرگاه کردند درون آن حرم راه . ( نظامی )
فرهنگ عمید
۱. روندۀ گستاخ و بی پروا. ۲. آن که طریق گستاخی پیش گیرد. بی پروا، بی شرم.