گساریده

لغت نامه دهخدا

گساریده. [ گ ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) گسارده. خورده و نوشیده ( چون می ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نوشیده آشامیده . ۲ - باده داده سقایت رده . ۳ - زدوده محو کرده . ۴ - بر طرف شده ( تب درد و مانند آن ) . ۵ - هضم شده ( غذا ) .

پیشنهاد کاربران

بپرس