گساریدن


معنی انگلیسی:
alleviate, guzzle

لغت نامه دهخدا

گساریدن. [ گ ُ دَ ] ( مص ) گساردن. در میان نهادن می و مانند آن. دادن می. مجازاً خوردن می و غم :
گهی می گسارید و گه چنگ ساخت
تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت.
فردوسی.
و رجوع به گساردن شود.
|| شکستن.( آنندراج ). || قطع شدن تب. افتادن تب : و این تب تبی لازم باشد و هیچ نگسارد و گساریدن او یا با بحران باشد و یا به مرگ. ( ذخیره خوارزمشاهی ). گاهی به حس یک ماده حرکت کند و نوبت خویش بدارد و گسارد و دیگر روز ماده دیگر حرکت کند و نوبت خویش بدارد بدین سبب علامتها، هر یک ظاهر باشد و گساریدن محسوس. ( ذخیره ٔخوارزمشاهی ). و آغاز تب نخستین و گساریدن آن تعلق به تاریخ عفونت نخستین دارد. ( ذخیره ٔخوارزمشاهی ). و اگر وقت انحطاط تا وقت گساریدن تب ، وقت عادت غذا خوردن بیمار باشد، سخت نیک باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و رجوع به گساردن شود.

فرهنگ فارسی

۱ - نوشیدن ( مصدر ) آشامیدن ( شراب و غیره ) : گهی می گسارید و گه چنگ ساخت تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت . ۲ - باده دادن سقایت شراب . ۳ - زدودن محو کردن . ۴ - (مصدر ) برطرف شدن تبدر دو مانند آن : و اگر صداعی یا دردی دیگر باشد چون تب بگسارد زایل شود و گساریدن او بعرقی خوشبوی و پاکیزه باشد . ۵ - هضم شدن غذا .

فرهنگ معین

(گُ دَ ) (مص م . ) نک گساردن .

پیشنهاد کاربران

ریختن. فروکش کردن. گذاردن. گذاشتن
طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جاگیری بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است از جمله کاربرد یا جایگزینی با شیوه ی خلاقانه و البته همراه نمودن ان با چیزهای خنده دار و مسخره که می تواند در روند یادسپاری تاثیر مثبت داشته باشد. مثال گساریدن یا گساردن به معنای نوشیدن .
...
[مشاهده متن کامل]

عزیزم به جای باده گساریِ حرام بیا، نوشابه گسار باش البته الکلی ان هرگز چونانکه مستی عقل از تو ضایع کند و ترا به دره سقوط هدایت کند و البته اگر طالب سلامتی هستی باید از نوشابه گساری هم دست بداری و به دامن چایی گساری پناه ببری و اگر ترا معده ای ضعیف باشد ترا بهتر که جانب دمنوش گساری روی اوری و از چای هم گذار کنی و یا به کم بسنده کنی و انرا نیز کم رنگ نمایی.

گُساریدن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " گساریدن" می نویسد : ( ( او گساریدن مصدری است دو رویه که هم کاربرد گذرا دارد و هم کاربرد ناگذرا؛ در بیت زیر در کاربرد گذرا است و "گسارنده یمی" در معنی ساقی به کار رفته است. و گساریدن در پهلوی وسارتن wisārtan می توانسته است بود. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( گسا رنده ی مَی مَی آورد و جام
نگه کرد مهراب را پور سام ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴٠٠. )

بپرس