گسارنده


معنی انگلیسی:
consumer, spender

لغت نامه دهخدا

گسارنده. [گ ُ رَ دَ / دِ ] ( نف ) دهنده می. ساقی :
می آورد چون هرچه بد خورده شد
گسارنده می ورا بَرده شد.
فردوسی.
گسارنده باده و رود و ساز
سیه چشم گلرخ بتان طراز.
فردوسی.
گسارنده آورد جام بلور
نهادش ابر دست بهرام گور.
فردوسی.
و رجوع به گساردن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) طی کننده سپری کننده .

فرهنگ معین

(گُ رَ دِ ) (ص فا. ) ساقی .

فرهنگ عمید

خورنده، نوشنده.

پیشنهاد کاربران

طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جاگیری بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است از جمله کاربرد یا جایگزینی با شیوه ی خلاقانه و البته همراه نمودن ان با چیزهای خنده دار و مسخره که می تواند در روند یادسپاری تاثیر مثبت داشته باشد. مثال گسار به معنای خورنده.
...
[مشاهده متن کامل]

عزیزم به جای باده گساریِ حرام بیا، نوشابه گسار باش البته الکلی ان هرگز چونانکه مستی عقل از تو ضایع کند و ترا به دره سقوط هدایت کند و البته اگر طالب سلامتی هستی باید از نوشابه گساری هم دست بداری و به دامن چایی گساری پناه ببری و اگر ترا معده ای ضعیف باشد ترا بهتر که جانب دمنوش گساری روی اوری و از چای هم گذار کنی و یا به کم بسنده کنی و انرا نیز کم رنگ نمایی.

بپرس