گزیره

لغت نامه دهخدا

گزیره. [ گ ُ رَ / رِ ] ( اِ ) چاره. علاج. ( از برهان ).

فرهنگ معین

(گُ رِ ) (اِ. ) چاره ، علاج .

فرهنگ عمید

چاره، علاج.

پیشنهاد کاربران

واژه ى پهلوىِ گَزیرَک Gazirak ( پهلوى: گزیرک: گزیره، جزیره ) است و تازیان ( اربان ) آن را از پارسى برداشته و الجزیرة مى گویند جمعش جزایر!!! پس شایسته ى یک ایرانى ست که بگوید و بنویسد : گزیره Gazireh ( نه جزیرهx ) همتاى این واژه در پارسى : آداک ( پارسى درى: گزیره
...
[مشاهده متن کامل]

، خشکى میان آب ) ، آپخُست Apxost ( پارسى - پهلوى: گزیره ، زمینى که درمیان آبهاست )

بپرس