گزند جستن. [ گ َزَ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) در پی گزند بودن. در پی آزار برآمدن. آسیب دیگران خواستن. آزار جستن : به گیتی هرآنکس که جوید گزند چو من شاه باشم نگردد بلند.
فردوسی.
و رجوع به گزند شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) در پی آزار کسی بر آمدن آزار دیگری خواستن .