گزافه

/gazAfe/

مترادف گزافه: اغراق، افراط، چاخان، دروغ، غلو، گزاف، لاف زن، مبالغه

متضاد گزافه: حقیقت گویی

معنی انگلیسی:
absurd, extreme, overweening, hyperbole

لغت نامه دهخدا

گزافه. [ گ ُ / گ ِ / گ َ ف َ / ف ِ ] ( ص ، اِ، ق )هرزه و بیهوه. کار عبث. ( برهان ). باطل :
آنچه با رنج یافتیش و بذل
تو به آسانی از گزافه مدیش.
رودکی.
بدانگونه او کشته شد زار و خوار
گزافه نه بردارد این روزگار.
فردوسی.
نشاط و طرب جوی و مستی مکن
گزافه مپندار مغز سخن.
فردوسی.
کسی که دید که تو با مخالفان چه کنی
چرا دهد بخلاف تو بر گزافه عنان.
فرخی.
اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد
کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد.
منوچهری.
دروغ و گزافه مران در سخن
بهر تندیی هرچه خواهی مکن.
اسدی.
نه آن داناست کز محراب و منبر
همی گوید گزافه قال قالی.
ناصرخسرو.
بر پی شیر دین یزدان شو
از پس خر گزافه اسب متاز.
ناصرخسرو.
درین هر دو گفتار چستی نبود
گزافه سخن را درستی نبود.
نظامی.
گزاف باشد با دولت تو کوشیدن
گزافه است بریدن ز ران شیر کباب.
ازرقی.
این محبت هم نتیجه دانش است
کی گزافه بر چنین تختی نشست.
( مثنوی ).
آبی که از گزافه میرود کدام بستان از وی آراستگی مییابد.( کتاب المعارف ). تو خود را مدبر میدانی با آنکه هیچ کاریت سرانجام ندارد پس جهانی بدین آراستگی می بینی ،چرا مدبری ندانی او را، پس کار اینهمه جهان را گزافه دانی و آن خود را گزافه ندارد. ( کتاب المعارف بهأولد ). || بیحد و بیحساب و بسیار. ( برهان ) ( آنندراج ) :
رو یداﷲ فوق ایدیهم تو باش
همچو دست حق گزافه رزق پاش.
مولوی.
رجوع به گزاف شود. || دروغ. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - هرزه بیهوده : چو حد عقل ندانند و حد علم که چیست سخن گزافه بگویند شرم نی و نه عار . ( جامع الحکمتین ) ۲ - بسیار بی اندازه : می ده گزافه ساقیا . تا کم شود خوف و رجا گردن بزن اندیشه را ما از کجا او از کجا ? ( دیوان کبیر ) ۳ - ( اسم ) دروغ .

فرهنگ معین

(گَ یا گِ فِ ) (ص . ) بیهوده ، عبث .

فرهنگ عمید

= گزاف

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
واژه ی گزافه از ریشه واژه ی گزاف فارسی هست.
ببینیم در زبان پارسی باستان آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم

...
[مشاهده متن کامل]

زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

گزافهگزافهگزافه
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/زبان_فارسی_باستان
واژه گزافه کاملا پارسی است چون در عربی می شوداغراق این واژه یعنی گزافه صد درصد پارسی است.
گزافه: گزافه که در معنی کار بیهوده و بی پایه به کار رفته است، در پهلوی وزاپگ wizāpag می توانسته است.
( ( ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۶. )
: