گزاشتن
لغت نامه دهخدا
- گزاشته آمدن ؛ متروک ماندن : و بنده را آن خوشتر آید که امروز بر راه وی رفته آید و گزاشته نیاید. ( تاریخ بیهقی ).
فرهنگ فارسی
بجا آوردن
پیشنهاد کاربران
ما ( گزاشتن ) نداریم.
( گزاردن ) داریم.
اون ( گذاشتن ) هست
( گزاردن ) داریم.
اون ( گذاشتن ) هست
با اینکه معنیش رو الان خوندم ولی باز هم فراموش می کنم و با گذاشتن قاطی می کنم!!!
به هر حال ممنونم.
به هر حال ممنونم.
گراستن
1. به جای آوردن، ادا کردن، انجام دادن، اجرا کردن، پرداختن به کاری
2. بیان کردن، تعبیر کردن، شرح و تفسیر دادن، تبلیغ و آگهی رساندن
مثال: 1. سپاسگزار، نماز گزار، خدمتگزار، برگزاری، گله گزار، حج گزار، کار گزار
... [مشاهده متن کامل]
2. گزارش، خبرگزاری، پیام گزاری و. . .
و هم آوا است با:
گذاشتن: 1. نهادن، برپا کردن، قرار دادن، برقرار کردن 2. وضع کردن، ایجاد کردن، ساختن 3. دادن، سِپُردن
4. گذشتن ( بخشیدن ) ، سپری کردن 5. جا دادن، گرو گذاشتن، رهن دادن، امانت دادن، صبر کردن، امان دادن
6. دستور دادن، رخصت دادن، اجازه دادن 7. رها کردن، ول کردن، بی خیال شدن
مثال: 1. بنیانگذار، حروف گذاری، زیر پا گذاشتن 2. قانونگذار، تأثیر گذار ( اثر گذاری ) ، بارگذاری، صدا گذاری
3. واگذاری، سرمایه گذاری 4. بگذر، وقت گذرانی، گشت و گذار 5. بذار باشه، بذار ببینم چی میشه 6. فرمانگذاری، بذارید برم من! 7. فروگذاری، بذار برو!
2. بیان کردن، تعبیر کردن، شرح و تفسیر دادن، تبلیغ و آگهی رساندن
مثال: 1. سپاسگزار، نماز گزار، خدمتگزار، برگزاری، گله گزار، حج گزار، کار گزار
... [مشاهده متن کامل]
2. گزارش، خبرگزاری، پیام گزاری و. . .
و هم آوا است با:
گذاشتن: 1. نهادن، برپا کردن، قرار دادن، برقرار کردن 2. وضع کردن، ایجاد کردن، ساختن 3. دادن، سِپُردن
4. گذشتن ( بخشیدن ) ، سپری کردن 5. جا دادن، گرو گذاشتن، رهن دادن، امانت دادن، صبر کردن، امان دادن
6. دستور دادن، رخصت دادن، اجازه دادن 7. رها کردن، ول کردن، بی خیال شدن
مثال: 1. بنیانگذار، حروف گذاری، زیر پا گذاشتن 2. قانونگذار، تأثیر گذار ( اثر گذاری ) ، بارگذاری، صدا گذاری
3. واگذاری، سرمایه گذاری 4. بگذر، وقت گذرانی، گشت و گذار 5. بذار باشه، بذار ببینم چی میشه 6. فرمانگذاری، بذارید برم من! 7. فروگذاری، بذار برو!