گزاره کردن


معنی انگلیسی:
interpret, state

لغت نامه دهخدا

گزاره کردن. [ گ ُ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گذشتن. عبور کردن :
سنان چه باید برنیزه ای کنی کز پیل
همی گزاره کند تیرهای بی پیکان.
فرخی.
گزاره کرد سپه را به ده دوازده رود
به مرکبان بیابان نورد کوه گزار.
فرخی.
چو ماه دلشده با آفتاب روشن روی
گزاره کرد بدین رو همی دو روز و دو شب.
فرخی.

فرهنگ فارسی

گذشتن و عبور کردن

فرهنگ معین

( ~ . کَ دَ ) (اِمص . ) گذشتن ، عبور کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس