گزارشن

لغت نامه دهخدا

گزارشن. [ گ ُ رِ ]( اِمص ) ( از: گزار + شن ، پسوند اسم مصدر ) ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). تعبیر خواب. ( برهان ) :
چو بشنید دغدو گزارشن خواب...
رشیدی ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ).
|| شرح و تفسیر چیزی گفتن. || ادا کردن سخن. || گذشتن. ( برهان ). رجوع به معانی گزارش شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بیان اظهار . ۲ - شرح تفسیر . یا گزارشن خواب . تعبیر خواب : چو بشنید دغدو گزاشن خواب ...

فرهنگ عمید

= گزارش

پیشنهاد کاربران

بپرس