گزارده

/gozArde/

لغت نامه دهخدا

گزارده. [ گ ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) قرض و دین اداشده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به گزاردن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - انجام داده بجا آورده . ۲ - تادیه کرده ( وام مالیات و غیره ) پرداخته . ۳ - رسانیده تبلیغ کرده ( پیغام پیغمبری و غیره ) . ۴ - بیان کرده اظهار کرده . ۵ - شرح داده مشروح . ۶ - ترجمه شده . ۷ - صرف کرده . ۸ - طرح ( نقاشی ) کرده .

فرهنگ عمید

به جا آورده، اداشده.

پیشنهاد کاربران

بپرس