راه رو را باک از پست و بلند راه نیست
آسمان پیموده ام اکنون زمین گز میکنم.
جعفربیک ولد بهزاد ( از آنندراج ).
- خیابان گز کردن ، کوچه گز کردن ؛ بیهوده و بی مقصد راه رفتن.- امثال :
صد بار گز کن یکبار پاره کن .
لغت نامه دهخدا
راه رو را باک از پست و بلند راه نیست
آسمان پیموده ام اکنون زمین گز میکنم.
- امثال :
صد بار گز کن یکبار پاره کن .
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
گز نکرده ، پاره کرده ( فتح گ )
کنایه از :
"نسنجیده کاری کردن"
"بدون فکر ، کاری انجام دادن"
کنایه از :
"نسنجیده کاری کردن"
"بدون فکر ، کاری انجام دادن"
گز کردن ( مص، م ) ( گفتگو ) ۱ - ( مجاز ) راه رفتن با پای پیاده؛ پیاده روی کردن؛ رفتن؛ طی کردن راهی ۲ - چیزی را اندازه گرفتن.
فرهنگ سخن ( حسن انوری )
فرهنگ سخن ( حسن انوری )
گَزکِردَن در گویش یزدی یعنی اندازه گرفتن