گز پرست

لغت نامه دهخدا

گزپرست. [ گ َ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) پرستنده درخت گز :
بزه کن کمان را و این تیر گز
بدین گونه پرورده آب رز
ابرچشم او راست کن هر دو دست
چنان چون بود مردم گزپرست.
فردوسی.
و رجوع به فهرست ولف شود.

فرهنگ فارسی

پرستنده درخت گز

پیشنهاد کاربران

اینجا توی شاهنامه در حقیقت معنی گز همون درخت گز معروف نیست، منظور درخت هوم هست که یک درخت مقدس کهن هست و الان نیز در جایجای ایران پیدا میشه، خصوصا در خراسان بهش شوشک میگن. هوم فرزند اورمزد بوده و تجلی
...
[مشاهده متن کامل]
مادیش همین گیاه هوم هستش. در حقیقت رستم وقتی به اسفندیار میگه چنان چون بود مردم گز پرست، منظورش اینه که اسفندیار پرستنده ی اهورامزداست و گز پرست ( پرستنده ی هوم ) است، در حقیقت فقط هوم که چوبی مقدس است میتواند طلسم فناناپذیری اسفندیار را بشکند و به چشمان اسفندیار فرو برود.

بپرس