گریه در گلو پیچ

لغت نامه دهخدا

گریه در گلو پیچیدن. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ دَ گ َ / گ ِ دَ ] ( مص مرکب ) گریه در گلو گره شدن. گلوگیر شدن گریه. حالتی است که در شدت گریه بهم رسد واز آن نفس آدمی بند میگردد. ( آنندراج ) :
بیاد روی تو چون گریه در گلو پیچید
ز هر بن مژه طوفان نور برخیزد.
طالب آملی ( از آنندراج ).
با شکوه هم زبان نشود گفتگوی ما
پیچیده گریه همچو نفس در گلوی ما.
جلال اسیر ( ازآنندراج ).

پیشنهاد کاربران

نوسته. [ ت َ / ت ِ / ن َ وَ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) صدای گریه که در گلو پیچد. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) . گریه در گلو و فریاد، و ظاهراً تصحیف نیوشه است. ( از رشیدی ) . نیوشه هم به این معنی ظاهراً مصحف شنوشه = سنوسه = اشنوسه است ، چنانکه به اقرب احتمال در این بیت بدیع بلخی :
...
[مشاهده متن کامل]

اشک بارید و پس نیوشه گرفت
باز بفزود گفتهای دراز.
نیوشه مصحف شنوشه است. ( احوال رودکی تألیف سعید نفیسی ، از حاشیه برهان قاطع چ معین ) .

بپرس