نیاز باز همی پرورد ورا دهقان
چو شد رسیده نیابد ز تیغ تیزگریغ.
شهید.
نترسید از نیزه و تیر و تیغکه از بخش ما نیست روی گریغ.
دقیقی.
گرفت از گرامی نبرده گریغکه زور کیان دید و برنده تیغ.
دقیقی.
کس از حکم یزدان نیارد گریغاگر چه بپرد برآید به میغ.
فردوسی.
زمانی همی بود در چنگ تیغنبد جای پیکار و راه گریغ.
فردوسی.
همی شدند به بیچارگی هزیمتیان شکسته پشت و گرفته گریغ را هنجار.
عنصری.
از غم تو به دل گریغش نیست هرچه دارد ز تو دریغش نیست.
عنصری.
یلی شد که جستی ز تیغش گریغبه دریا درون موج و بر باد میغ.
اسدی.
سر و ترکش انداخت از تن به تیغگرفتند ازو خیل دیگر گریغ.
اسدی.
هوا گشت از گرد چون تیره میغکه گم گشت برخیل راه گریغ.
اسدی.
مرد را گلشن است سایه تیغورنه گیرد چو خیره راه گریغ.
سنایی.
رنگ را اندر کمرها تنگ شد جای گریغماغ را اندر شمرها سرد شد جای شناه.
انوری.
چو لشکرکش افتاده گشتی بتیغگرفتندی از بیم لشکر گریغ.
نظامی.
رجوع به گریز شود.