گریزش. [ گ ُ زِ ] ( اِمص ) اسم مصدر گریختن : کزین لشکر امروز جنگی منم به گاه گریزش درنگی منم.فردوسی.که جستی سلامت ز کام نهنگ بگاه گریزش نکردی درنگ.فردوسی.رجوع به گریختن شود.
گریزش در پهلوی در ریخت ورزشن wirezišn بکار می رفته است . ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 342. ) عدم تمایل یک ماده برای انحلال یا چسبندگی به ماده ای دیگرآب گریز، نفت گریز، روغن گریز، سطح گریزمخالف دوستش+ عکس و لینک