گریخته خواب. [ گ ُ ت َ / ت ِ خوا / خا ] ( ص مرکب ) چشمی که خواب نتواند کرد. ( آنندراج ). بی خواب شده. بخواب نرونده : به دل طپیدن شب زنده دار مرده فراق به چشم اشک پراکنده و گریخته خواب.زلالی ( از آنندراج ).
چشمی که خواب نتواند کرد بی خواب شده : بدل طپیدن شب زنده دار مرده فراق بچشم اشک پراکنده و گریخته خواب . ( زلالی )