گریبان ریختن

لغت نامه دهخدا

گریبان ریختن. [ گ ِ ت َ ] ( مص مرکب )... از چیزی ؛ کنایه از درست کردن گریبان :
تا توانم گلفروش چاک رسوایی شدن
چون سحر بیدل زهر عضوم گریبان ریختند.
میرزا بیدل ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گریبان ریختن از چیزی . درست کردن و تهی. گریبان .

پیشنهاد کاربران

بپرس