گرگینه چرم. [ گ ُ ن َ / ن ِ چ َ ] ( اِ مرکب ) چرم که از پوست گرگ سازند و بر طبل کشند : دهلهای گرگینه چرم از خروش درآورده مغز جهان را بجوش.نظامی.چو آن طبل روئین گرگینه چرم به ماهی رساند یک آواز نرم.نظامی.همان کوس روئین و گرگینه چرم نه دل بلکه پولاد را کرد نرم.نظامی.
( اسم ) چرمی که از پوست گرگ تهیه کنند و بر طبل کشند : دهلهای گرگینه چرم از خروش در آورده مغز جهان را بجوش . ( نظامی )