گروگرد

لغت نامه دهخدا

گروگرد. [ گ ِ گ ِ ] ( اِخ ) نام شهری بود واقع درساحل جیحون :
بتندی براه اندر آورد روی
بسوی گروگرد شد جنگجوی.
فردوسی.
سپهبد چو لشکر برو گرد شد
از آتش براه گروگرد شد.
فردوسی.
گروگرد بودی نشست تژاو
سواری که بودیش با شیر تاو.
فردوسی.

پیشنهاد کاربران

بپرس