گروسی
/garrusi/
لغت نامه دهخدا
دل دیوانه کجا بند پذیرد مگرش
شکن زلف بتی نام کنم زندان را
گرنه از آتش دل خشک شده دیده تر
خلق را گفتمی آماده شدن طوفان را
شاید ار دیده گریان مرا عذرنهد
هر که بیند نظری آن دهن خندان را.
و در سال 1252 هَ. ق. در پنجاه وچهارسالگی درگذشت و کتاب انجمن خاقان که تذکره شعرای عهد فتحعلی شاه است از اوست. ( از ریحانة الادب ج 2 ص 70 ).
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید