نبرد دیو آرزوم از راه
آرزو را گرو کنم بگناه.
نظامی.
یا فلک آنجا گذر آورده بودسبزه به بیجاده گرو کرده بود.
نظامی.
گروکن بعمر ابد جام راگروگیر کن باده خام را.
نظامی.
مراین صوفیان بین که می خورده اندمرقع بسیلی گرو کرده اند.
سعدی ( بوستان ).
رجوع به گرو شود.