دیکشنری
مترجم
بپرس
گره گره
معنی انگلیسی
:
kinky
,
full of knots
,
nodulose
,
inch by inch
,
choppy
,
gradually
,
desultorily
,
irregularty
,
knobbly
,
nubby
دنبال کنید
فرهنگ فارسی
۱ - پر از گره . یا گره گره کاری را کردن.نامنظم و اندک اندک آنرا انجام دادن.
مترادف ها
nodular
(صفت)
ورم کرده، گره دار، قلمبه شده، گره گره
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها