گره داده. [ گ ِ رِه ْ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) گره خورده. گره زده : کمند گره داده پیچ پیچ بجز گرد گردن نمی گشت هیچ.نظامی.رجوع به گره شود.
۱ - گره خورده : کمند گره داد. پیچ پیچ بجز گرد گردن نمی گشت هیچ . ( نظامی ) ۲ - امری که در آن مشکلی پدید آمده .