گره بستن. [ گ ِ رِه ْ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) عقده ساختن. معقد کردن. تعقد. استوار کردن : برزم اندر آید [رستم ] بپوشد زره یکی جوشن از بر ببندد گره.فردوسی.
( مصدر ) ۱ - ایجاد گره کردن . ۲ - پیچیده کردن معقد ساختن . ۳ - محکم کردن استوار کردن : برزم اندر آید ( رستم ) بپوشد زره یکی جوشن از بر ببندد گره .