گرمرود

/garmrud/

لغت نامه دهخدا

گرمرود. [ گ َ ] ( اِخ ) در جنوب سراب در آذربایجان واقع شده و رود قرانقو از آن میگذرد. رجوع به جغرافیای غرب ایران دکتر کریمی ص 39 شود. گرمرودولایتی است ، درو صد پاره دیه بود و هوایش خوش تر از میانج بود و پنبه و انگور و برنج و دیگر حبوبات باشد و آبش از آن کوهها جاری است و فضلاتش در سفیدرود ریزدو مردمش سفیدچهره و ترک اخلاقند. حقوق دیوانیش بیست وپنجهزاروهشتصد دینار است. ( نزهةالقلوب چ لیدن ص 86 ).

گرمرود. [ گ َ ] ( اِخ ) رودی است که از سراب برمیخیزد و به ولایت گرم رود به آب میانج جمع میشود و به سفیدرود میریزد و طولش دوازده فرسنگ باشد. ( نزهةالقلوب چ لیدن ص 223 ).، گرم رود. [ گ َ ] ( اِخ ) از جمله دهات تنکابن است که آن را رمک هم میگویند. ( ترجمه سفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 144 ).

گرم رود. [ گ َ ] ( اِخ ) از جمله دهات ساری است. ( ترجمه سفرنانه مازندران و استراباد رابینو ص 162 ).

گرم رود. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در 18500گزی جنوب خاوری ساری ، شمال دره زارم رود. منطقه ای است کوهستانی و جنگلی هوای آن معتدل و دارای 190 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه زارم رود تأمین میشود، محصول آن برنج ، غلات ، لبنیات ، میوه جات ، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. گله داران تابستان به ییلاق چهاردانگه میروند.دبستان هم دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

رودیست که از سراب برمیخیزد و در گرمرود با آب میانج جمع شده و بسفید رود میریزد .

گویش مازنی

پیشنهاد کاربران

بپرس