گرم مزاجی

لغت نامه دهخدا

گرم مزاجی. [ گ َ م ِ ] ( حامص مرکب ) تندخویی. عصبانیت. عصبی مزاج بودن : او را بسته پیش سلطان اعظم بردند و گفت سیدی چون می بینی خویشتن را و در دل سلطان بود که او را هلاک کند. او را از سر تهور و مزاج گرمی گفت خویشتن راچنان می بینم که حسین بن علی را. سلطان از آن سخن در طیره شد، فرمود تا سرش برداشتند. ( تاریخ طبرستان ).

فرهنگ فارسی

۱ - تند خویی عصبانیت . ۲ - دارای طبع حار بودن .

پیشنهاد کاربران

بپرس