گرم داشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) اختلاط چسپان داشتن. ( آنندراج ). || دلجویی کردن. به کسی تسلی دادن : اول دل من گرم همی داشتی و من دل بر تو فروبسته بدان شیرین گفتار.
فرخی.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) گرم نگاه داشتن چیزی را . ۲ - دلجویی کردن تسلی دادن : اول دل من گرم همی داشتی و من دل برتو فرو بسته بدان شیرین گفتار . ۳ - ( مصدر ) بسیار معاشرت کردن .