گرم خیزی. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) کنایه از زود بیدار شدن و سحرخیزی : ور سوخته ای ز گرم خیزی از سوختگان چرا گریزی ؟نظامی.رجوع به گرم خیز شود. || جلدی. چابکی. تیزتکی : پری را میگرفت از گرم خیزی بچشم دیو درمیشد ز تیزی.نظامی.رجوع به گرم خیز شود.