برانگیخت پس چرمه گرم خیز
بیفکند بر هندوان رستخیز.
( گرشاسب نامه ).
محابا رها کرد و شد گرم خیززبان کرد بر پاسخ شاه تیز.
نظامی.
کشیدندبر یکدگر تیغ تیزز گرمی شده چون فلک گرم خیز.
نظامی.
رجوع به گرم خیزی شود. || صوفی که جهت نوافل شب زود برخیزد. || نمازشب کن. ( برهان ) ( آنندراج ).