گرم اوفتادن. [ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) جابجا افتادن. فی الحال افتادن : چو زنبورخانه بیاشوفتی گریز از محلت که گرم اوفتی.سعدی ( کلیات چ مصفا ص 316 ).
( مصدر ) ۱ - بجد مشغول شدن بکاری . ۲ - فی الحال افتادن : چو زنبور خانه بر آشوفتی گریز از محلت که گرم اوفتی . ( سعدی )