گرفته زدن

لغت نامه دهخدا

گرفته زدن. [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) نیزه و طعنه زدن. ( برهان ) ( آنندراج ) :
هست فلک را بطبع خاصه بر اهل هنر
رسم گرفته زدن خوی دغا باختن.
سنایی غزنوی ( از حاشیه برهان چ معین ).
ز مهرم مکش سوی پیکار خویش
گرفته مزن بر گرفتار خویش.
نظامی.
|| کنایه از لاف زدن و گزاف گفتن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) :
گرفته مزن در حریف افکنی
گرفته شوی گر گرفته زنی.
نظامی.
|| سرزنش کردن. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - نیزه زدن طعن زدن : زمهرم مکش سوی پیکار خویش گرفته مزن بر گرفتار خویش . ( نظامی ) ۲ - سرزنش کردن ملامت کردن . ۳ - لاف زدن گزاف گفتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس