گرفتن و نشستن : آغاز به نشستن کردن .
( ( نگاهی کرد و بعد کنده ی کلفت پرگره آن را ورانداز کرد و گرفت نشست بیخ کنده اش و به آن تکیه زد. ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
( ( نگاهی کرد و بعد کنده ی کلفت پرگره آن را ورانداز کرد و گرفت نشست بیخ کنده اش و به آن تکیه زد. ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )