گرفتن آه کسی کسی را ؛ روا شدن نفرین وی بدو :
آنکه جز ظلمش دگر کاری نبود
آه مظلومش گرفت و کوفت زود.
مولوی.
مست بگذشتی و از حافظت اندیشه نبود
آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم.
حافظ.
آنکه جز ظلمش دگر کاری نبود
آه مظلومش گرفت و کوفت زود.
مولوی.
مست بگذشتی و از حافظت اندیشه نبود
آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم.
حافظ.