گرشاه
لغت نامه دهخدا
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:کیومرث
wikijoo: گرشاه
پیشنهاد کاربران
گرّ ، یک واژه ی زبان لکی است و به معنی تپه و کوه است و هنوز مستعمل است کوه گرّین از همین واژه است
گرشاه:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " گرشاه" می نویسد : ( ( گرشاه بَرْنام کیومرث است و به معنی "کوهشاه" یا شاه کوه . گر gar یا گل gal در پهلوی نامی است دیگر کوه را . می انگارم که این واژه ی پهلوی در واژه ی پارسی "گران " به معنی دشوار و سخت و سنگین مانده است. " گِران " در پهلوی گَران garan بوده است، ساخته شده از گر ( =کوه ) /ان ( =پساوند ) . گرشاه را چونان برنام کیومرث است ، بلعمی بدین سان یاد کرده است:" پس او ( = کیومرث ) را گرشاه خواندندی؛ که جهان بیران بود و او اندر شکاف کوه بودی تنها و مردم با وی نبودی و معنی گر کوه باشد و او را پادشاه کوه خوانند" . . . . برای اطلاعات بیشتر در مورد واژه ی گرشاه رجوع شود به نامه باستان صفحه ۲۴۰ ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( سپه کرد و نزدیک او راه جُست
همی تخت و دیهیم ِ ( گرشاه ) جست. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 240. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " گرشاه" می نویسد : ( ( گرشاه بَرْنام کیومرث است و به معنی "کوهشاه" یا شاه کوه . گر gar یا گل gal در پهلوی نامی است دیگر کوه را . می انگارم که این واژه ی پهلوی در واژه ی پارسی "گران " به معنی دشوار و سخت و سنگین مانده است. " گِران " در پهلوی گَران garan بوده است، ساخته شده از گر ( =کوه ) /ان ( =پساوند ) . گرشاه را چونان برنام کیومرث است ، بلعمی بدین سان یاد کرده است:" پس او ( = کیومرث ) را گرشاه خواندندی؛ که جهان بیران بود و او اندر شکاف کوه بودی تنها و مردم با وی نبودی و معنی گر کوه باشد و او را پادشاه کوه خوانند" . . . . برای اطلاعات بیشتر در مورد واژه ی گرشاه رجوع شود به نامه باستان صفحه ۲۴۰ ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( سپه کرد و نزدیک او راه جُست
همی تخت و دیهیم ِ ( گرشاه ) جست. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 240. )
پادشاه کوهستان ( نام اصیل مازندرانی )
گرشاه : گرشا اسم پسرانه به معنی پادشاه کوه است . ریشه اسم گرشا اوستایی است . گرشا از القاب کیومرث پادشاه پیشدادی است.