گرزمان


معنی انگلیسی:
empyrean, firmament, space

لغت نامه دهخدا

گرزمان. [ گ َ رَ / گ َ زَ ] ( اِ ) آسمان را گویند. ( برهان ).شعرا گویند آسمان است. ( لغت فرس اسدی ) :
مه و خورشید با برجیس و بهرام
زحل با تیر و زهره بر گرزمان
همه حکمی بفرمان تو رانند
که ایزد مر ترا داده ست فرمان.
دقیقی ( از فرهنگ اسدی ).
تا بود خورشید و مه بر گرزمان
تا بود در کان عقیق وبهرمان
پیش تیغ خسرو آفاق باد
کوه خارا با مثال بهرمان.
شمس فخری ( از جهانگیری ).
|| عرش اعظم را نیز گفته اند که فلک الافلاک باشد. ( برهان ) ( جهانگیری ). کلمه پارسی ( مستعمل زرتشتیان )، فارسی گرزمان ( آسمان ). این کلمه در اوستا گرودمانا و گرونمانه ، پازند گروثمان ، سغدی غردمن ، پارتی گردمان ، اوراق مانوی به پارسی میانه گراسمان . و کلمه پارسی - فارسی گرزمان تلفظ متأخر و کلمه مغلوط است به معنی آسمان علیین ، عرش خدا یا به معنی وسیعتر، آسمان ، بهشت. رجوع به حاشیه برهان قاطع چ معین شود.

فرهنگ فارسی

عرش، آسمان، سپهر
( اسم ) ۱ - عرش خدا علیین . ۲ - ( توسعا ) آسمان سپهر : مه و خورشید با برجیس و بهرام زحل با تیر و زهره بر گرزمان . همه حکمی بفرمان تو رانند که ایزد مر ترا داده است فرمان . ( دقیقی )

فرهنگ معین

(گَ زْ ) (اِ. ) عرش اعظم ، فلک .

فرهنگ عمید

۱. عرش.
۲. آسمان، سپهر: مه و خورشید با برجیس و بهرام / زحل با تیر و زهره بر گرزمان (دقیقی: ۱۰۴ ).
۳. بالاترین مرحلۀ بهشت، بهشت برین.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

گرزمانگرزمانگرزمانگرزمان
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
گرزمانگرزمانگرزمانگرزمانگرزمان

بپرس