گردکانه
لغت نامه دهخدا
گردکانه. [ گ ِ ن َ / ن ِ ] ( اِخ ) رجوع به نام فعلی آن «سورکه » شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
گردکانه. [ گ ِ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کنگاور بخش شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 9هزارگزی شمال کنگاور. هوای آن معتدل و دارای 312 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات دیمی و آبی ، حبوبات وانگور و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم وجوال بافی است. راه آن مالرو است و از خسروآباد اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
گردکانه. [ گ ِ ن َ ] ( اِخ ) دهی است ازدهستان آب سرده بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 23هزارگزی شمال خاوری چقلوندی و 4هزارگزی باختر راه شوسه فرعی چقلوندی به بروجرد. منطقه ای کوهستانی و سردسیر و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، صیفی ، لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی سیاه چادربافی است. ساکنین آن از طایفه بیرالوند هستند و در زمستان به قشلاق میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
گردکانه. [ گ ِ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 36هزارگزی شمال خاوری نورآباد و 2هزارگزی کنار باختری راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه. هوای آن سرد و دارای 120 تن جمعیت است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین از طایفه ای تیوند هستند و در زمستان به قشلاق میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید