گردپیچ کردن

لغت نامه دهخدا

گردپیچ کردن. [گ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جمع کردن و در قبض و تصرف درآوردن. ( آنندراج ). || محاصره کردن مکانی دائره وار : و لشکرهای دیگر از جوانب بهم پیوستند و آن قلعه را گردپیچ کردند. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - جمع کردن گرد کردن . ۲ - در ضبط و تصرف آوردن . ۳ - محاصره کردن محلی را : و لشکر های دیگر ازجوانب بهم پیوستند و آن قلعه را گرد پیچ کردند ... .

پیشنهاد کاربران

بپرس