لغت نامه دهخدا
گردپاش. [ گ َ ] ( اِ مرکب ) اسبابی که گرد پاشد. اسبابی است که از یک لوله کائوچویی مجوف با گلوله یا بدون گلوله از همان نوع و بوسیله آن لوله ، گرد یا مواد دیگری را برای زینت کردن یا برای لحیم کردن پخش میکنند. ماشینی که بوسیله آن سموم گردگونه را به مزارع و درختان برای دفع انگلها پاشند.
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
ریزش، ترکه، ترشح، اب پاش، افشانه، افشان، شاخه کوچک، افشانک، چیز پاشیدنی، دواپاشی، تلمبه سمپاش، گردپاش، سنجاق یا گل سینه کوچک
تلمبه سمپاش، گردپاش
گردپاش، سم پاش
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید