گردون نورد

لغت نامه دهخدا

گردون نورد. [ گ َ ن َ وَ ] ( نف مرکب ) آسمان پیما. صاحب آنندراج آرد: در صفت ماه و سیارات :
بشبرنگ مه نعل گردون نورد
درآمد برافراخت گرز نبرد.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
درخشنده خورشید گردون نورد
ز باد خزان نیش عقرب نخورد.
نظامی.
هرچند پایه تو بلند اوفتاده است
غافل مشو ز ناله گردون نورد من.
صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه آسمان را طی کند فلک پیما : درخشنده خورشید گردون نورد زباد خزان نیش عقرب نخورد . ( نظامی )

فرهنگ عمید

۱. گردون پیما، فلک پیما، آسمان نورد.
۲. آن که در آسمان حرکت کند.

پیشنهاد کاربران

بپرس