بزد نیزه بر گردگاه دو گرد
برآورد و زد بر زمین کردخرد.
اسدی.
بدین یال و گردی برو گرده گاه چه سنجد به چنگال او کینه خواه.
اسدی.
و خرقه های با آب یخ سرد کرد بر گرده گاه می نهند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).گرده گاه فلک شکافته باد
که یکی گرده با جگر ندهد.
انوری.
ولف در فهرست شاهنامه گرده گاه ( به ضم اول ) و گرده گه ( به ضم اول ) ( مخفف آن را ) به معنی قد و قامت دانسته و به فرهنگ عبدالقادر هم ارجاع کرده است.