گردنگ

لغت نامه دهخدا

گردنگ. [ گ َ دَ ] ( ص ) دیوث. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ) :
غفلت اندر طاعت سلطان حق گردنکشی است
گردن گردنگ آن را تیغ بایدیا طناب.
سوزنی.
|| ابله. ( آنندراج ). احمق. ( برهان ). || بی اندام. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(گَ دَ ) (ص . ) ۱ - دیوث ، ابله ، احمق . ۲ - بی اندام .

پیشنهاد کاربران

بپرس