گردنا


مترادف گردنا: تدویر، گردی، پیرامون، گرداگرد

معنی انگلیسی:
patella, [anat.] patella, circular

لغت نامه دهخدا

گردنا. [ گ َ دَ ] ( اِ ) مطلق سیخ اعم از سیخ چوبی و آهنی که بدان کباب کنند یا نان را از تنور برآرند. ( برهان ) :
گر دشمنت ز ترس برآرد چو مرغ پر
آخر چو مرغ گردد گردان به گردنا.
مسعودسعد.
ریگ اندرو چو آتش و گرد اندرو چو دود
مردم چو مرغ و باد مخالف چو گردنا.
امیرمعزی.
آتش سنان نیزه چون گردنای اوست
دشمن چو مرغ گردان در گرد گردنا.
سوزنی.
|| کبابی که اول گوشت آن را در آب جوشانند و بعد از آن ادویه حاره بر آن پاشند و بر سیخ کشیده کباب کنند و معرب آن کردناج. ( برهان ). مرغی یا چیز دیگر که آن را بر آتش گردانند تا بریان شود. ( صحاح الفرس ). مرغی بود که با پر بریان کنند. ( فرهنگ اسدی ) :
دلی را کز هوا جستن چو مرغ اندر هوا یابی
به حاصل مرغ وار او را به آتش گردنا یابی.
کسائی.
|| گوشه عود، رباب و امثال آن که تار بر آن بندند و بگردانند تا ساز آهنگ شود. ( برهان ). گردانک رباب. ( آنندراج ) :
شاخ امرود گویی و امرود
دسته و گردنای طنبور است.
ابوالفرج رونی.
حربه بهرام بشکسته ز لطفش قبضه گاه
بربط ناهید را بشکسته قهرش گردنا.
سنایی.
در جهان بیغم نبینی دل که ازدست رباب
گردن خود بی رسن هرگز نبیند گردنا.
شمس فخری.
ز شکل گردنای و صورت عود
اگر فکرت کند مرد مفکر
همان هیات که از امرود و شاخش
بخاطر آید آیدشان بخاطر.
( از تاج المآثر ).
|| بادبر هم آمده و آن چوبی باشد مخروطی که طفلان ریسمانی بر آن پیچند و از دست گذارند تا در زمین به چرخ درآید. ( برهان ). گیلکی گردلو ( به همین معنی ). ( از حاشیه برهان چ معین ). چوبی مدور چون گوی که یک سرش باریک باشد و اطفال ریسمان در آن پیچند و بر زمین کشند و سر باریک آن بر زمین آید و گردان شود و به عربی دَوّامَه گویند. ( آنندراج ). || آلتی که از چوب سازند و به دست اطفال دهند تا بدان راه رفتن آموزند. ( برهان ). روروک. و رجوع به گردنای شود. || گل سرخ. ( برهان ). و رجوع به گردنای شود. || آینه زانو. کنده زانو، کاسه زانو. زانو که به عربی رضفه خوانند. ( برهان ): و بر سر زانو که بندگاه ران است یاساق یک پاره استخوان است آن را رضفه گویند و بپارسی گردنای زانو گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || پیرامون چیزی که خراسانیان گردوا گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || چوب چرخ چاه که گردد و طناب دلو بدان پیچند و از آن گشایند: الصریف ؛ جرست گردنای بکره چاه. ( تاج المصادر بیهقی ). بکره بزبان پارسی گردنا باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ فارسی

هرچیزگردنده که دورخودبچرخد، سیخ کباب، تکه گوشت که آنرابسیخ بکشندوروی آتش بگردانند، گردناج هم گفته شده
۱ - گردی تدویر . ۲ - ( اسم ) کاس. زانو رضفه : در سر زانو که بندگاه ران است یا ساق یک پاره استخوان است آنرا رضفه گویند و بپارسی گردنای زانو گویند . ۳ - پیرامون گرداگرد

فرهنگ معین

(گَ دَ ) (اِ. ) ۱ - سیخ کباب . ۲ - گوشة عود و رباب و مانند آن که سیم ها را بر آن بندند و بگردانند تا ساز گوک شود. ۳ - چوب چرخ چاه که گرد و طناب دلو را به آن پیچند و از آن گشایند ، ~ی چرخ (کن . ) آسمان .
(گِ ) ۱ - (حامص . ) گردی . ۲ - (اِمر. ) کاسة زانو. ۳ - پیرامون ، گرداگرد.

فرهنگ عمید

۱. هر چیز گردنده که دور خود بچرخد.
۲. سیخ کباب.
۳. تکۀ گوشت که آن را به سیخ بکشند و روی آتش بگردانند.

پیشنهاد کاربران

بپرس