گردن فراخته

فرهنگ فارسی

۱ - متکبر خودنما . ۲ - سربلند مفتخر : بر قیصر آمد سپه تاخته به پیروزی و گردن افراخته . ۳ - مقاومت کرده . ۴ - گردنکش عاصی . ۵ - بالیده نمو کرده رشد کرده : کدویی است او گردن افراخته زساق گیایی رسن ساخته . ( نظامی )

پیشنهاد کاربران

بپرس