گردن فراختن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - خودنمایی کردن تکبر ورزیدن سرفرازی : بلند آواز نادان گردن افراخت که دانا را به بیشرمی بینداخت . ( گلستان ) ۲ - سربلند بودن مفتخر بودن . ۳ - از خود قدرت نشان دادن مقاومت کردن : ببردیم بر دشمنان تاختن نیارست کس گردن افراختن . ۴ - گردنکشی کردن عصیان ورزیدن . ۵ - نمو کردن رشد کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس