گردن شکسته. [ گ َ دَ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه استخوانهای گردن وی شکسته باشد. || نفرینی است. دشنامی است : من گردن شکسته چرا این کار را کردم ! من گردن شکسته چرا فلان چیز را گفتم !
فرهنگ فارسی
۱ - کسی که استخوانهای گردن وی شکسته باشد . ۲ - دشنام و نفرینی است : آن روزی که من گردن شکسته این پول را بانها دادم خیال نمیکردم که این قدر مردمان دنده پهن ... باشند .
فرهنگ عمید
۱. آن که استخوان های گردنش شکسته باشد. ۲. [مجاز] نوعی دشنام و نفرین دربارۀ کسی.