بفرمود تا هرکه را یافتند
به گردن زدن تیز بشتافتند.
فردوسی.
بدین بد کنون گردن من بزن بینداز در پیش این انجمن.
فردوسی.
شمشیر برکشد و... گردن بزند. ( تاریخ بیهقی ). بزرگان طنز فرانستانند و بر آن گردن زنند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 392 ). اگر پس از این ، در پیش من جز در حدیث عرض سخن گویی ، گویم گردنت بزنند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 326 ).پیش چشمش مرغ را کشتن که یارستی که او
گر بدیدی شمع در گردن زدن بگریستی.
خاقانی.
ظلم صریح خاصگیان را تن زدن است و عامیان را گردن زدن. ( مجالس سعدی ).دزد از قفای شحنه چه فریاد میکند
کو گردنش نمیزند الا جفای خویش.
سعدی ( طیبات ).
بزاری به شمشیرزن گفت زن مرا نیز با جمله گردن بزن.
سعدی ( بوستان ).
پادشا گو خون بریز و شحنه گو گردن بزن بهر جانی ترک جانان مذهب احباب نیست.
امیرخسرو.