ز تیغی کآنچنان گردن گذارد
چه خارد خصم اگر گردن نخارد.
نظامی.
پس از صد وعده کم دادی ترا امروز می بینم بیاور بوسه ای ، گردن چه میخاری چه میگویی ؟
اوحدی.
گره تا میتوانی باز کن از کارمحتاجان چو بیکاران به ناخن گردن خود را مخار اینجا.
صائب.
|| ستیزیدن و درافتادن با کسی : با خود مرا به خشم میار ای چرخ
گردن مخار ضیغم غضبان را.
قاآنی.