چون گردنت افراخته وآن عاجز مسکین بنهاده ز اندوه ، زنخ بر سر زانوش.
ناصرخسرو.
|| به مجاز، بالیده. نموکرده. رشدکرده : کدویی است او گردن افراخته ز ساق گیایی رسن ساخته.
نظامی.
فرهنگ فارسی
۱ - متکبر خودنما . ۲ - سربلند مفتخر : بر قیصر آمد سپه تاخته به پیروزی و گردن افراخته . ۳ - مقاومت کرده . ۴ - گردنکش عاصی . ۵ - بالیده نمو کرده رشد کرده : کدویی است او گردن افراخته زساق گیایی رسن ساخته . ( نظامی )